بالشت

قرار است ساعت ها روی بالشتم لم بدهم !

بالشت

قرار است ساعت ها روی بالشتم لم بدهم !

۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

والنتاین برای بابا ، ولنتاین برای ما .

دوشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۷، ۰۱:۴۳ ب.ظ

پریا ، انقدر شیطنت داشته توی این سال ها و انقدر برای بابا از خواسته های ِ مطابق با اقتضای سنش حرف زده که بابا مثل یه جوان ِ بیست ساله از تمام ِ مناسبت ها ، شبکه های اجتماعی و مسائل روز ِ جوان ها سردرآورده . چند سالی ست ولنتاین را به صورت ِ نوشتاری ِ "والنتاین" به ما تبریک می گوید و قربان صدقه مان می رود که نکند ما کمبودی از این نظرها داشته باشیم . امسال برای عباس هم پیام فرستاد . پیام هایش را با "عزیزم" برای عباس ، "نفسم" برای من و "گلپری" برای پریا شروع کرده بود و پشت بندش یک عالمه آرزوی خوب و احساسی برایمان تایپ کرده بود . عباس  جواب بابا را با " ممنونم از مهربونی هاتون" تمام کرده بود . پریا با مسخره بازی و من هم با آرزوی سلامتی و آرامش . شروع ِ پیام بابا با کلمه های احساسی و پایان ِ پیام ما با تشکر و آرزوهای خوب ، ولنتاین را برای ما ، و والنتاین را برای بابا ، قشنگ کرده بود . بابا مثل همیشه برای ما گل کاشته بود و من چقدر خوشحال بودم که امسال برای عباس هم یک گل در روز ولنتاین کاشته است . نه بخاطر ِ شخص ِ عباس ؛ برای مهربانی ِ زیاد بابا که همیشه همه جا پراکنده اش میکند . برای گل های زیادی که برای آدم ها کاشته است . برای اینکه عباس هم امسال در روز عشق دید که بابای من چقدر خوب گل میکارد . برای این حس ِ افتخاری که همیشه با اسم ِ بابا همه جا با خودم برده ام . برای این غرور ِ عجیب از اینکه با بابای من دنیا گلستان است و کاش همه مثل بابای من بودند . برای همه ی این ها امسال ولنتاین ، یکبار دیگر با پیام ِ پدرم خوشحال ترین دختر در روز ِ عشق بودم .
سایه ش مستدام . قوی ِ قوی . سالم ِ سالم . عزیز ِ عزیز .

  • پری سا